نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

دکتر نون، داستانی همچنان تازه
   1388-02-26– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


 

داستان بلند "دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد" نوشته‌ی شهرام رحیمیان، نویسنده‌ی ساکن آلمان، به زندگی سیاست‌مداری می‌پردازد که ناگهان از سکوی قهرمانی سقوط می‌کند و به شخصیت دیگری تبدیل می‌شود.

چکیده‌ی داستان

دکتر نون فارغ‌التحصیل دانشگاه سوربن فرانسه و مشاور مصدق است. پس از کودتای 1332 دستگیر می‌شود. سه ماه شکنجه و سلول انفرادی را تحمل می‌کند، اما هنگامی‌که صدای کتک‌خوردن زنش ملکتاج را می‌شنود و قصد تجاوز به او، به مصاحبه‌ی رادیویی تن می‌دهد.

داستان در بحبوحه‌ی مرگ ملکتاج حکایت می‌شود. دکتر نون در حالیکه نمی‌تواند باور کند زنش مرده، دهه‌ها زندگی زناشویی و سیاسی‌اش را مرور می‌کند. بیست و سه سال است که کودتا شده و سایه‌ی مصدق با اوست و با او حرف می‌زند.

وی از صبح تا شب با کُت و شلوار و کراوات ویسکی می‌نوشد. ژولیده و کثیف است. ایزوله و مطرود؛ نه از خانه بیرون می‌رود و نه حاضر است خانواده‌اش را ببیند. و مردمی که انتظار قهرمانی از او داشتند کتک مفصلی به او می‌زنند و کاسب‌هایی که اجناس را به او هدیه می‌دادند، حال چیزی به او نمی‌فروشند.

وی تمام لذایذ دنیا را بر خود حرام می‌کند تا از خودش انتقام بگیرد و همواره حسرت دکتر فاطمی را می‌خورد که قهرمانانه کشته شد و به چنین زندگی مرگ‌آوری تن نداد.

دکتر نون در حضور مصدق نمی‌تواند با همسرش هم‌آغوشی کند و تنها بر سر جسد ملکتاج جرئت می‌یابد که مصدق را از اتاق خواب بیرون کند. جسدی که از بیمارستان دزدیده و بو گرفته. راوی جسد را آرایش می‌کند، عطر می‌زند و برهنه می‌شود و ملکتاج را برای نخستین بار پس از کودتا در آغوش می‌کشد و کمی آرامش می‌یابد.

ملکتاج

دکتر نون و ملکتاج دخترعمو پسرعموهایی هستند که از کودکی به یکدیگر عاشقند. پدران هر دو از مبارزان مشروطه بوده‌اند که پانزده‌سالی طعم زندان و تبعید چشیده‌اند.

عشق زبانزد آن‌دو تنها پیش از کودتا عشق است و پس از کودتا به کابوس تبدیل می‌شود.

دکتر نون زیر آزار وجدانش در لحظه‌ی مصاحبه درجا می‌زند و پیمان‌شکنی و خیانتش به مصدق تا آنجا روح و روانش را به ویرانی می‌کشاند که خودش را در خانه حبس می‌کند و با بدرفتاری تلاش دارد ملکتاج را از خانه فراری دهد، چراکه خود را لایق عشق او نمی‌داند.

اگر راوی می‌گوید: "به خاطر علاقه‌ام به این زن به شرافت سیاسیم پشت کردم. فحش و لعنت هر کس و ناکسو به جون خریدم." (انتشارات نیلوفر، 1380) و با رفتار ناشایست و گفتار تند ملکتاج را از خود می‌راند، زن اما تا لحظه‌ی مرگ با شوهرش می‌ماند.

ملکتاج، مطرود از سوی جامعه و خانواده، همسر بیمارش را تحمل می‌کند؛ چراکه دوستش دارد. تمام خاطرات ملکتاج در زندگی همسرش تنیده است و او طعم خوش خوشبختی و عشق را در هر لحظه‌ی پنج سال زندگی پیش از کودتا در کنار این مرد چشیده است.

ملکتاج به همسرش دلداری می‌دهد، اما نمی‌تواند او را از سقوط نجات بخشد و خود نیز در بدبختی شوهرش سهیم می‌شود، آنهم برای یک عمر.

آینه‌ی تاریخی استبدادزده

داستان دکتر نون هرچند به زمان مصدق بازمی‌گردد و حال و هوای دهه‌های پیش را دارد، اما حکایت کهنه‌ای نیست.

ما همواره شاهد انسان‌هایی هستیم که در راه آرمان‌های سیاسی‌شان دستگیر و شکنجه می‌شوند، مجبور به لو دادن هم‌قطاران و یا مصاحبه‌ و انزجار از خود و آرمان‌هایشان می‌شوند و عمری را در کابوس "خیانت" به سر می‌برند، چراکه نتوانسته‌اند چون یک قهرمان "ایستادگی" کنند، چراکه در آن شرایط غیرانسانی مرگ را ـ که گاه تنها راه گریز از خیانت است ـ برنگزیده‌اند.

اگر مصدق از سوی رژیم تا دم مرگ در خانه‌اش زندانی شد، دکتر نون زندانبان و زندانی خودش است و این غم‌انگیزتر از سرنوشت مصدق است.

یک روای، دو زاویه‌ی نگاه

داستان از دید راوی اول‌شخص، از زبان دکتر نون حکایت می‌شود. اما گاه که راوی از گذشته‌ی پیش از کودتا یاد می‌کند، از خودش به عنوان سوم‌شخص یاد می‌کند. انگار که شخصیت پیش و پس از کودتا یکی نیست.

دکتر نون گذشته‌ی پیش از کودتایش را از آن خود نمی‌داند و نویسنده به زیبایی این پدیده را در زاویه‌ی دید راوی اول‌شخص و سوم‌شخصی که جای خود را در مقطع کودتا به یکدیگر می‌دهند به تصویر کشیده است.


http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1592