نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

نوزاد گرسنه‌ی شیطان

  24.05.1388– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


لیلیکا ناکوس (1899ـ 1988) از نخستین نویسندگان زن یونانی است که مدرن می‌نویسد و سال‌های زیادی تنها زن ژورنالیست یونان بوده، اما برای فارسی‌زبانان ناشناخته است.

داستان کوتاه "مادری" وی از داستان‌های زیبا و ماندگار جهان است. داستان با تمام کوتاهی از سویی عمیق و چندلایه است و از سوی دیگر با نثری زیبا و برانگیزنده خواننده را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

چکیده‌ی داستان

داستان با تصویر مکان فراریان ارمنی در یونان آغاز می‌شود. اینگونه که پیداست ارمنیانی که توانسته‌اند از کشتار ترک‌ها جان سالم به در برند، دست خالی خود را به یونان رسانده‌اند.

ثروتمندترین آنان در چادر ها زندگی می‌کنند، برخی در کلبه‌های ویرانه و دیگران بر زمین خیابان.

مردان به هر کاری روی می‌آورند تا شکم خانواده را سیر کنند. در این میان میکالی 14 ساله نمی‌تواند کار کند، چراکه برادر نوزادش روی دست او مانده است. مادر سر زا رفته و او نمی‌داند با کودکی که از گرسنگی فریاد می‌زند، چه کند.

همسایه‌ها لقمه‌نانی به میکالی می‌دهند، اما از جیغ‌های نوزاد گوش‌ها را می‌گیرند، در عذاب‌اند و منتظرند تا بچه بمیرد. بچه اما شست‌اش را می‌مکد، فریاد می‌زند و می‌خواهد زنده بماند.

میکالی پول ندارد تا شیر بخرد و شبانه‌روز صدای کودک در سرش می‌پیچد و مثل مستان راه می‌رود.

در مکان دیگری از فراریان ارمنی، از زنی شیرده می‌شنود. زن را می‌یابد و او را به مریم مقدس سوگند می‌دهد که به برادر او نیز شیر دهد.

زنان دور او را می‌گیرند و با دیدن بچه‌ای که سری بزرگ دارد و تنی چون پوست و استخوان و انگشت شستی که از بس مِک زده، از شکل افتاده، فریادی از وحشت می‌زنند و نوزاد را هیولا و بچه‌ی شیطان می‌انگارند و پسرک را از آنجا می‌رانند تا بدشانسی برای آنان نیاورد.

پسرک گرسنه و گریان است که مردی چینی ـ که گاهی در محله‌ی آنان خرت و پرت می‌فروشد و همه مسخره‌اش می‌کنند ـ مهربان به او می‌نگرد.

میکالی شنیده که شرقی‌ها بچه‌ها را می‌کشند و خونشان را می‌نوشند، اما از این بدتر چه می‌تواند انتظار او را بکشد. با مرد به خانه‌شان می‌رود. کودکی شیرخواره می‌بیند و زنی که با دیدن نوزاد از ترحم فریاد می‌کشد، اما کودک را به قلبش می‌چسباند و شیرش می‌دهد.

وضعیت اسفناک فراریان ارمنی

در این داستان کوتاه، خواننده‌ای که از کشتارهای میلیونی ارمنیان در امپراطوری عثمانی شنیده است، حال در جریان بازماندگان فراری‌ای قرار می‌گیرد که باید با گرسنگی و بی‌پناهی در سرزمینی بیگانه دست و پنجه نرم کنند.

در اوایل قرن بیستم ـ بویژه در سال‌های 1915 تا 1917 ـ در رابطه با خواست استقلال ارمنیان، کشتار ارمنیان از سوی امپراطوری عثمانی (ترکیه کنونیَ) به شکل بسیار گسترده‌ای، زیر پوشش جنگ جهانی اول صورت پذیرفت. تعداد کشته‌شدگان از سیصدهزار تا یک‌میلیون و نیم تخمین زده شده‌ است.

چالش مفاهیم هم‌وطن و هم‌دین

داستان حس‌های ناسیونالیستی و مذهبی را درمی‌نوردد و به چالش می‌گیرد. هم‌میهنان فراری میکالی در شرایط خشن و فقر نه‌تنها به کمک میکالی نمی‌شتابند، بلکه ترجیح می‌دهند که نوزاد بمیرد تا فریاد همیشگی او را نشنوند.

میکالی که در گرداب فقر و فقدان هم‌دردی از کمک هم‌وطنانش ناامید است، با سوگند دادن زن شیرده‌ی هم‌مذهب‌اش امید می‌بندد که جان برادرش را نجات بخشد.

هم‌‌میهنان و هم‌مذهبان او نه‌تنها به یاری او نمی‌شتابند، بلکه با شیطان نامیدن نوزاد و برخوردی خشونت‌آمیز و غیرانسانی نوجوان و نوزاد را از خود می‌رانند تا بروند و در مشکلات خود بمیرند، اما برای آنان زحمت، دردسر و یا بدشانسی نیاورند.

در این میان تنها کسی که به کمک میکالی می‌آید، مردی فقیر است که نه با او هم‌وطن و نه هم‌مذهب است. کمکی که تمام پیش‌قضاوت‌های نوجوان را بی‌اساس و توخالی نشان می‌دهد و تأکید می‌ورزد که یاری بی‌ریا ارتباطی با ناسیونالیسم و یا مذهب ندارد.

 

http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=2&articleId=1799