نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

مرگ، به جرم سرزنش

  01.08.1388– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


روایت فتنه‌ی نظامی را اغلب ایرانیان می‌شناسند و مثل آشنای او "کار نیکو کردن از پُر کردن است" زبانزد همگان است. روایتی که در شاهنامه نیز آمده است. اما در شاهنامه زن چنگ‌زن آزاده نام دارد و سرنوشتش با روایت نظامی متفاوت است.

فتنه‌ی نظامی

بهرام گور که در شکار زبان‌زد پادشاهان است، هنگام شکار زنی را به نام فتنه با خود همراه داشته که نه‌تنها زیبا و چابک بوده و پابه‌پای بهرام رکاب می‌زده، بلکه ترانه‌سرا و نوازنده‌ی رود و رقصنده نیز بوده و از هر هنری برخوردار.

فتنه که شکار و چیرگی بهرام را می‌بیند، در ستایش بهرام خوددار است. بهرام ساعتی تحمل می کند و سرانجام از زیبارو می‌پرسد که چرا به شکار او که از صفت بیرون است اعتنایی ندارد.

فتنه از او می‌خواهد که با تیر سر گوری را به سمش بدوزد. بهرام که هنرش را به فتنه نشان می‌دهد در پاسخ می‌شنود:

گفت پر کرده شهریار این کار / کار پرکرده کی بود دشوار (حکیم نظامی گنجوی، کلیات، 1374، ص675)

پادشاه انتظار ندارد که هنرنمایی‌اش را به حساب تمرین بگذارند و چنان کینه‌ای از فتنه به دل می‌گیرد که آرزوی مرگ زن را می‌کند. اما چون زن‌کشی را کار شیرمردان نمی‌داند، پس فتنه را به سرهنگی می‌سپارد تا او را بکشد.


فتنه با اشک از سرهنگ می‌خواهد که هفته‌ای صبر کند و بعد خبر مرگ او را به شهریار بدهد، اگر شهریار خوشحال شد، او را آنگاه بکشد و اگر غمگین شد، از مرگ او بگذرد.

سرهنگ می‌پذیرد و چند روزی بعد که خبر کشته‌شدن فتنه را می‌دهد، بهرام می‌گرید. پس سرهنگ با دلی راحت فتنه را در خانه‌ی خود جای می‌دهد و پنهانش می‌کند.

پس از تولد گوساله‌ای، فتنه گوساله را هر روز بر گردن می‌گیرد و به بام می‌برد. پس از شش‌سال گوساله به گاوی بزرگ تبدیل می‌شود و فتنه هر روز با زوری بیشتر گاو را بر بام می‌برد.

روزی با برنامه‌ریزی فتنه سرهنگ بهرام را به خانه‌اش دعوت می‌کند. بهرام پس از دیدن زنی که گاوی را بر دوش تا بام می‌کشد، به او می‌گوید که حتماً از ابتدا تعلیم دیده‌ای، وگرنه زورمند نیستی و فتنه بازهم با زبانی نیشدار پاسخ می‌دهد:

من که گاوی برآرم بر بام / جز به تعلیم برنیارم نام

چه سبب چون زنی تو گوری خُرد / نام تعلیم کس نیارد بُرد

شاه برقع از چهره‌ی زن می‌گشاید و از خوشحالی دیدار فتنه می‌گرید و از او عذر می‌خواهد. فتنه نیز می‌گوید که اگر در آن زمان به ستایش شاه ننشسته، بخاطر این بوده که شاه چشم‌زخم نخورد و شاه چنان از او راضی می‌شود که وی را به همسری خود درمی‌آورد.

 آزاده‌ی شاهنامه

روایت فردوسی با حکایت نظامی با تفاوت‌هایی اندک در آغاز این‌همانی دارد. فردوسی از فتنه با نام آزاده و با صفت‌ چنگ‌زنی نام می‌برد که از هنرهای بسیاری برخوردار است.

به هنگام هنرنمایی بهرام که هنوز شاه‌زاده است، آزاده بر آهوی شکارشده دل می‌سوزاند و بهرام چنان از برخورد آزاده عصبانی می‌شود که او را از روی زین زیر شتر می‌اندازد و می‌کشد:

هیون از بر ماه‌چهره براند / بر و دست و چنگش به خون درنشاند (شاهنامه‌ی تصحیح خالقی، ششم، ص376)

بهرام چنان از همراهی آزاده سرخورده است که از آن پس دیگر زنی را با خود به شکار نمی‌برد.

دو پایان متفاوت

بر ما روشن نیست که آیا نظامی منابع دیگری در نگارش این حکایت در دست داشته که سپس‌تر از میان رفته‌اند و یا حکایت تاریخی تلخ فردوسی را شاخ و برگی ادبی داده و پایانی خوش بخشیده است.

چیزی که خواننده از هر دو متن درمی‌یابد، اینست که اگر همراهان و درباریان همواره شاه را ستایش نمی‌کردند، با خطر مرگ مواجه بوده‌اند، اما همواره کسانی بوده‌اند که نه‌تنها به سکوت بسنده نمی‌کردند، بلکه لب به سرزنش نیز می‌گشودند، حتی اگر به قیمت جانشان تمام می‌شد و آزاده نماد این آزادگان است.

شخصیت دوگانه‌ی بهرام

در ادب فارسی، بهرام شخصیتی دوگانه دارد. از سویی بخشنده است و در کارهای اجتماعی و فکری پویا و از سوی دیگر عیاش و زن‌باره‌ای است که کوچکترین انتقادی را تاب نمی‌آورد و با کشتار پاسخ می‌دهد.

در روایت فردوسی می‌خوانیم که بهرام با فشار مُنذر عرب به پادشاهی می‌رسد و حتی جمع مشورتی که پادشاه را تعیین می‌کنند از او دعوتی به عمل نیاورده بودند. اما از پادشاهی او به نیکی یاد می‌شود که به ایرانیان شادی می‌بخشد.

http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=2&articleId=1948